درختی کاشت پیغمبر علی پیوند زد انرا
aزینبم جان وقف دلبر کرده ام
قلب عالم را وسخر کر د ه ام
زنده باد آئین عا شورا ئیان
این شعار از مکتب ازبر کرده ام
فتح شاماتم بود فح الفتوح
یاری دین پیامبر کر ده ام
در حضور شامیان بی حجاب
زینبم تبلیغ معجر کر ده ا م
هر کجا هر طفلی را سیلی زدند
یاد مظلومی مادر کر ده ام
فاتح میدان گشتم عا قبت
شکر بر خللاق منان کر د ه ام
آمدم بر کر بلا شر مند ه م
بین چه گلها ئی را پرپر کر ده ام
کی رود این داغ از قلبم حسین
در خرابه دفن دختر کر ده ام
دختری که نور چشمان تو بود
تابه گریم حشر کمتر کر ده ام
نام او ورد زبانم گشته است
در دلم نامش را ازبر کر ده ام
گر چه در گر سنه جان سپر د
گفت شو ق باب اطهر کر ده م
بر غذای شامیان رغبت نکر د
غبطه بر او من برادر کر ده ام
تاز یانه هر زمان بر او زدند
یادی از عباس اکبر کر ده ام
هر زنی دیدم که ارد بچه ای
گر یه بر شش ماهه اصغر کر ده ام
زاده مر جانه را بر کو فیان
باب و جدش را من اشهر کر ده ام
حمله ور شد بر من آن شو م دنی
ترس نه از تیر خنجر کر د ه ام
شاهدم با شد سر ت در طشت زر
دشمنت را خوار – مضطر کر ده ام
((یابن الزهرا خیز پاداشم بده
من به کو فه کار حیدر کر ده ام
یادگاری شاعر و مداح ماست
گوید این اشعار محشر کر ده ام
او نو شته شعر من شد بیست بی
پنج بیت از قول دیگر کر ده ام